مناجات

مناجات

عمری گنه کـردم، نیـاوردی به رویم
نگــذاشتی حتــی بـریــزد آبــرویم

چشمی بده کـز خجلت عفوت بگریم
اشکـی بـده تـا نامـi خـود را بشـویم

از بس که توبـه کردم و توبه شکستم
دارم خجـالت تـا که بـاز العفـو گویم

این اشک خجلت را که می‌ریزد ز چشمم
کـردم بهانـه تـا رضـایت را بجــویم

من از تو روگرداندم از غفلت، ولـی تو
در بـاز کـردی از ره رحمت بـه رویم

ای وای از آن روزی که عمرم بر سرآید
فریاد از آن‌دم کـه اجـل آید به سویم

با این همه جرم و گنه از تو عجب نیست
لطفی کنی تا مرگ را چون گل ببویم

لب بستم از خجلت ولی «العفو العفو»
پیـوسته برمی‌خیزد از هـر تـار مـویم

امشب به جای آنکـه روگردانی از من
بگشای چشمی از ره رحمت به سویم

تو در پی آنی کـه «میثم» را ببخشی
مـن آرزو دارم تــو بــاشی آرزویـم



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







موضوعات مرتبط: مناجات با خدا

برچسب‌ها: مناجات
[ 7 / 12 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]