وقتی سحر به عشق تو بیدار می شوم
حس می کنم که محرم اسرار می شوم
تنها تویی گره زدلم باز می کنی
من هم به این دلیل گرفتار می شوم
قربان دست لطف تو ای مهربان خدا
لطفی نکن ببین چقدر خار می شوم
با این امیدکه تو دوایی به من دهی
روزی هزار مرتبه بیمار می شوم
در این هوای گرم که لب خشک می شود
از ذکر یاحسین چه سرشار می شوم
هرشب به این امید که آقانشسته است
ازخادمان سفره افطار می شوم
گویند توبه جرم مرا پاک می کند
این را سحر به گریه خبر دارمی شوم
من را اگر به روضه نیارد هوای دوست
یک عمر اسیر درهم و دینار می شوم
گفتندکه تو جرم مرا می خری خدا
من هم به این امید گنهکار می شوم
وقتی گره به کار من افتاد و وانشد
آنجا دخیل دست علمدار می شوم
امشب مراببخش که دارم به اشک وآه
مقتول روضه درو دیوار می شوم
وقتی مدینه می رود ای دل،چو مادرم
مجروح زخم تیزی مسمار می شوم
مهدی نظری
*******************
غرور پسر
در گناه است که آدم کمرش می شکند
باغ سرسبز تمام ثمرش می شکند
آن کبوتر که شود صید شیاطین بخدا
آخرش با کمک نفس پرش می شکند
دل آلوده ندانسته که در وقت گناه
ثمرش، بال وپرش ،برگ وبرش می شکند
سنگ شیطان که به دل خورد به عباس قسم
بی سپر باشد اگر!سخت سرش می شکند
هر کسی روزه گرفت و به خدا فکر نکرد
حتم دارم که قیامت سپرش می شکند
چه در این ماه وچه در شام وسحرهای دگر
وای بر آنکه دعای سحرش می شکند
دل من سوخت از آن خانه که با ضرب لگد
وسط شعله ی سرسخت درش می شکند
بی حیا پیش پسرزد به رخ مادر او
گفت : اینطور غرور پسرش می شکند
مهدی نظری
موضوعات مرتبط: ماه رمضان ومناجات باخدا