سر باقی مانده

جاده مانده ست و من و این سر باقی مانده

رمقی نیست در این پیکر باقی مانده

نخلها بی سر و شط از گل و باران خالی

هیچ کس نیست در این سنگر باقی مانده

تویی آن آتش سوزنده خاموش شده

منم این سردی خاکستر باقی مانده

گرچه دست و دل و چشمم همه آوار شده

باز شرمنده ام از این سر باقی مانده

روز و شب گرم عزاداری شب بوهاییم

من و این باغچه ی پر پر باقی مانده

شعر طولانی فریاد تو کوتاه شده است

در همین اسب و همین خنجر باقی مانده

پیشکش باد به یکرنگی ات ای مرد ترین

آخرین بیت در این دفتر باقی مانده

تا ابد مردترین باش و علمدار بمان

با توام ای یل نام آور باقی مانده

سعید بیابانکی

********



موضوعات مرتبط: * شهدا و دفاع مقدس
[ 31 / 3 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

شب اول ماه

هر که دارد سر سودای خدا بسم الله

هر که دارد غم مهمانی ما بسم الله

 

میزبانان سحر منتظر مهمانند

هر که خواهد سحر اهل بکا بسم الله

 

چشمه ی آب حیات است مناجات سحر

هر که دارد طلب آب بقا بسم الله

 

ماه ها منتظر ماه مبارک بودیم

آمد ای منتظران ماه خدا بسم الله

 

سفره بندگی ماه خدا پهن شده

سفره ماست کنار شهدا بسم الله

 

دیده وا کن که خدا در بر ما بنشسته

همنشین است خدا با فقرا بسم الله

 

شد هلال مه دلدار حلال همگان

رویت یار حلال است تو را بسم الله

 

دست ابلیس که بسته است امان ازاین نفس

باید ای نفس کنی ترک خطا بسم الله

 

یادی از تشنگی روز قیامت باید

باب افطار گشوده ست به ما بسم الله

 

میهمان خانه ارباب کرم ماه خداست

ایها الناس سوی آل عبا بسم الله

 

روزه یعنی عطش روضه ی لب های حسین

هرکه دارد طلب خون خدا بسم الله

 

رحمت واسعه اینجاست سر کوی حبیب

هر که دارد هوس کرب و بلا بسم الله

 

در رکاب پسر فاطمه باید جان داد

هر که خواهد شود اینگونه فدا بسم الله

 

محمود ژولیده

**************************
 

دل و ياد خدا الحمدلله

سر وشور و دعا الحمدلله

 

پس از عمري رفاقت با بدي ها

من و ياد خدا الحمدلله

 

به پايم بند و زنجير گنه بود

شدم ناگه رها الحمدلله

 

من و پرونده اي يكسر تباهي

نشد چون بر ملا الحمدلله

 

نباشد قابل اين میهماني

من و ماه  خدا الحمدلله

 

ز درد معصيت بيمار بودم

دل و دارالشّفاء الحمدلله

 

كسي در ظلمت اين سينه گاهي

مرا ميزد صدا الحمدلله

 

ازآن دل مردگي بي هويت

رسيدم تا كجا الحمدلله

 

دلم دنبال خود اينجا كشانده

نگاهي آشنا الحمدلله

 

كجا ديدي سلطاني نشيند

كنار يك گدا الحمدلله

 

سحر ها بعد از اين ياد تو هستم

امير هل اتي الحمدلله

 

يقين دارم شبي آيي سراغم

گل خيرالنّساء الحمدلله

 

اگر نوشم ز صهباي شهادت

شوم بهرت فدا الحمدلله

 

بدست خويش خاكم گر نمايي

به صحن كربلا الحمدلله

 

**

اگر شاعر این شعر را میشناسید لطفا اطلاع دهید


 


موضوعات مرتبط: ماه رمضان ومناجات باخدا
[ 30 / 3 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

سلام ماه خدا

 

سلام ماه مبارک سلام ماه خدا

سلام ماه پذیرایی خدا از ما

 

سلام شهر طهورای ساکنان زمین

سلام چشمه تنزیه عالم بالا

 

ببین به سوی تو قرآن به دست آمده ام

سلام شهر تلاوت سلام شهر دعا

 

به دعوت تو در این میهمانی آمده ام

وگرنه خاک کجا و زلالی دریا

 

چقدر سنگ به بالم زدم به دست خودم

چقدر زخمی ام و پرشکسته ام حالا

 

شکسته ام که مرا در تلاطمت بکشی

تو ناز و قهر خودت را نکن دریغ از ما

 

برای اذن دخولم اجازه می خواهم

اجازه از علی و یک اجازه از زهرا

 

به اذن دست بریده به اذن مشک و علم

به اذن روضه ی چشمان حضرت سقا

 

رحمان نوازنی

**



موضوعات مرتبط: ماه رمضان ومناجات باخدا
[ 28 / 3 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

فضای دعا

 

ای آنکه در فضای دعا میخری مرا

تا اوج وصل حضرت خود میبری مرا

 

مثل همیشه با نظر رحمتت ببخش

حال دعا و زمزمه ی بهتری مرا

 

حال قنوت و حال بکا حال بندگی

کن مرحمت ز عاطفه کوثری مرا

 

آئینه جمال خودت را نشان بده

من اظهر الجمیل نما حیدری مرا

 

لطف شماست خوانده مرا ورنه ای کریم

شایسته نیست این سمت نوکری مرا

 

هرگاه حال توبه مرا دست میدهد

گویم که هست این گنه آخری مرا

 

ای کاش پای لنگ مرا سنگ میزدی

تا میزدود رنگ خطا یاوری مرا

 

تنبیه میکنی بکن اما خودت بزن

هرگز مده به کس دیگری مرا

 

با یک اشاره قلب حسینی به من بده

زهرا کند ز لطف مگر مادری مرا

 

شش گوشه حسین دلم را ربوده است

یعنی دوباره کرده علی اکبری مرا

 

محمود ژولیده

 



موضوعات مرتبط: ماه رمضان ومناجات باخدا
[ 27 / 3 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

آمدم یا کریم

 

باز هم بـر سرای رحمت تو

آمـدم ای کـریم بـنده نواز

کی سزاوار بـخششت هستم

که بــه رویـم نموده ای در باز

**

بـس کـه تـوبه شکسته ام یا رب

تـوبه هایم همه گناه شده

ای خدا ای خدا مرا دریاب

بنده ات باز بـی پـناه شـده

**

هـمه رفـتند و بـار خـود بـستند

چه کـنم بـار مـن زمـین مانده

ایـن مـنم ای رئـوف بـخشنده

بـنده ای بـاز دل غـمین مـانده

**

با زمین خورده ای چه خواهی کرد

آن کـه سرمایه اش تـباه شده

ای کـه از حـال مـن خـبر داری

روزگـارم بـبین سیاه شده

**

چـشم مـن بس که بر حرام افتاد

دیگر از او گُهر نـمی آید

بـس زبـانم بـه لـغو عـادت کرد

از دعـایم اثـر نـمی آید

**

بـس کـه بـیراهه رفته ام یا رب

خـانه کـردم بـه کـوی گمراهی

نکـند مـن ز چــشمت افتادم

نکند تـو مـرا نمی خواهی

**

دور مــی بینم از کـــرامت تـو

بنده ای را بـرانی از درگـاه

کرمت بیشتر از این حرف هاست

آمـدم یا کــریم یـا الله

**

گره از کار بسته ام امشب

با دو دست سه ساله وا گردد

همه ی حاجت من از نفس

گل ویران نشین روا گردد

**

دل تنگم هوای بابا کرد

گریه ام را بهانه لازم نیست

بهر آرام کردنم آخر

سیلی و تازیانه لازم نیست

 

**

اگر شاعر این شعر را میشناسید لطفا اطلاع دهید



موضوعات مرتبط: ماه رمضان ومناجات باخدا
[ 26 / 3 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

باز هم شرمنده ام

 

باز هم سفره ات شده پهن و

سر سفره گدای تو آمد

به سرایت کریم بنده نواز

بنده ی پر خطای تو آمد

**

تو خودت دست من گرفتی و

پای مهمانی ات کشاندی باز

گرچه یک سال معصیت کردم

از در خانه ات نراندی باز

**

نظر از رحمتت نمودی و

چشم بر هر چه بود بستی تو

از در خانه ی به غیر خودت

ریسمان دلم گسستی نو

**

تو که گفتی بیا بیا من هم

آمدم آمدم اله من

بنده ات بی کس است یا غفار

بگذر از این همه گناه من

**

 آبرویم نمانده یا ستار

تو به رویم نیاور اعمالم

تا که فکر گذشته می افتم

می شود باز هم خراب حالم

**

 بس که نادیدنی دو چشمم دید

دیده هایم دگر ندارد اشک

خجلم وقت روضه خوانی ها

روضه های جگر در آر مشک

**

خجلم روضه های کرب و بلا

در دل من بدون رنگ شده

سینه زن بوده ام ولی حالا

سینه ام سینه نه که سنگ شده

**

آرزویم بود که در همه عمر

با تب و شور و شین گریه کنم

نه محرم ، صفر ، که در همه سال

من برای حسین گریه کنم

 

رضا رسول زاده


 



موضوعات مرتبط: ماه رمضان ومناجات باخدا
[ 25 / 3 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

گنه کارآمد

 

شب شد و ناله های طفلانه

کار این عبد بی پناه شده

طلب بخشش از تو یا الله

حرف مسکین رو سیاه شده

**

 پرده پوشی تو فزون گشته

جراتم بیشتر شده به گناه

بنده ای بی حیا شدم که مرا

می کشد نفس سوی هر بیراه

**

ای خدا ای رحیم توبه پذیر

این عفوک ؟ گناهکار آمد

با عطوفت نظر نما یا رب

بنده ی تو به حال زار آمد

**

دارویی تو ز نور بخشایش

مرهم این شکسته بالم کن

نکند من ز چشمت افتادم

حق حیدر نظر به حالم کن

**

تن خود را به جای بندگی ات

در گناهان ببین که فرسودم

خوش به حال اهالی سحرت

کاش من عبد خوب تو بودم

**

من به خود هم دروغ می گویم

توبه هایم ز پایه اش سست است

امشب عهدی که با تو می بندم

نزده تا که آفتاب ، شکست

**

توبه ای کن نصیب من پا را

سوی عصیان دوباره مگذارم

ترس باشد مرا ز تو هر روز

خیر باشد میان هر کارم

**

با علی آمدم قبول کنی

بار دیگر شوم تو را بنده

باز تکرار معصیت نکنم

یا الهی ببخش شرمنده

**

رحمت تو اگر نباشد من

زیر بارم هلاک می گردم

تو خودت وعده داده ای با اشک

بر حسین پاک پاک می گردم

**

روزی ام کن که یک شب قدری

به نجف یا که کربلا باشم

سحری میهمان در حرم

آن ذبیح من القفا باشم

 

رضا رسول زاده


 



موضوعات مرتبط: ماه رمضان ومناجات باخدا
[ 24 / 3 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

خواب

 

دیشب مدینه بودیم و میگفتی و میخندیدم

لالائی هات تو گوشمه رو دستت آروم خوابیدم

 

بابا نگو خواب میدیدم

 

دیشب داداش علیم اومد به روی دستام بوسه زد

میگفت عزیزم از سفر برات النگو خریدم

 

وای بازم خواب میدیدم

 

دیشب دیدم که عمه جون با قاسم اومد خونمون

میگفت برات یه چادر خوشگل گلدار بریدم

 

بابا اینم خواب میدیدم

 

دیشب میون دفترم برای داداش اصغرم

عکس عموم رو با علم کنار دریا کشیدم

 

نگو بازم خواب میدیدم

 

.....یه شب جا موندم از همه به روی دست فاطمه

چشام میرفت که خواب بره با سیلی از خواب پریدم

 

کاشکی اینم خواب میدیدم

 



موضوعات مرتبط: حضرت رقیه(س) - شهادت
[ 23 / 3 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

صدای آمدنت

رسد ز نم نم گریه صدای آمدنت

به اشک دیده بخوانم دعای آمدنت

 

گذشت نیمه شعبان و من عوض نشدم

چه کار کرده دل من برای آمدنت

 

چه دیده ها که به راهت سپید شد

چه گریه دار شده ماجرای آمدنت

 

تو خواستی که بیایی سری به ما بزنی

ولی نبود مهیا فضای آمدنت

 

در آن میان که بوی گناه می آید

نباشد ای پسر نور جای آمدنت

 

اگر چه شیعه کند پیشه راه تقوی را

دعا و گریه شود ره گشای آمدنت

 

سلام ما به شهیدان که با تن بی سر

چه عاشقانه نشستند پای آمدنت

 

تقاص سیلی نامرد به کوچه می گیری

در ابتدای ظهور و ابتدای آمدنت

 

چه می شود که بگیریم سر به روی دست

شویم همسفر کربلای آمدنت

**



موضوعات مرتبط: ماه رمضان ومناجات باخدا
[ 22 / 3 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

مناجات

 

من کیستم که لطف خود ابراز می‌کنی

در را نیامده به رویم باز می‌کنی

 

من چوب قهر کردن خود را نخورده‌ام

از بس می‌آوری و مرا ناز می‌کنی

 

اول تویی همیشه که لبخند می‌زنی

اول تویی همیشه که آغاز می‌کنی

 

من یک گناه کرده‌ی گردن شکسته‌ام

آیا مرا دوباره سرافراز می‌کنی

 

بگذار خوب گریه کنم از خجالتت

امشب که باز در به رویم باز می‌کنی

 

گفتم پرم شکسته، به دردت نمی‌خورد

گفتی دلت شکسته و پرواز می‌کنی

 

من آدمم، یقین یقین می‌کنم که باز

با یک حسین در دلم اعجاز می‌کنی

 

رحمان نوازنی


 


[ 21 / 3 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

فرصت

 

الهی به این بنده فرصت بده

به توفیق بر نفس رخصت بده

 

الهی کمیلی ابوحمزه ای

مرا با مناجات عادت بده

 

شب چارمی بازهم آمدم

خودت روز محشر شهادت بده

 

عوض کن مزاج مرا با دعا

به من حس سبز عبادت بده

 

سر سفره ات زاهدان سائلند

به این هم نشینی سعادت بده

 

اگر اوج انسانیت بندگی ست

به آزادی من اسارت بده

 

...چه می خواهی از من سر و دست و پا

بهایت چقدر است قیمت بده

 

تو که هر قدر داشتی داده ای

مرا با خودم آشتی داده ای

 

مرا عفو کن تا کمیلت شوم

ز خود بگذرم باب میلت شوم

 

نبینم خودم را خدایی شوم

شب چارمی کربلایی شوم

 

شبیه مظاهر حبیب آمده

پر از عطر خوش بوی سیب آمده

 

حسین امشب آمد به بالین من

برای مریضت طبیب آمده

 

سراغ من خسته انگار که

غریبانه حس غریب آمده

 

کنون وقت گریه است زینب بیا

به گودال آن نانجیب آمده

 

گلی را که گم کرده ای روی نیزه

بمیرم که شیب الخضیب آمده

 

تمام وجودم همین مطلب است

شب چارمی ضامنم زینب است

 

مهدی رحیمی



موضوعات مرتبط: ماه رمضان ومناجات باخدا
[ 21 / 3 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

دعا

بالا بريم دست نياز و دعا کنيم

وقت است عاشقانه خدا را صدا کنيم

 

با دست‌های خالی و دل‌های پُرگناه

هر شب به بارگاه خدا التجا کنيم

 

فرصت غنيمت است بيا در حضور عشق

دردِ دلِ شکسته خود را دوا کنيم

 

در کعبه عروج در این لحظه های سبز

دل را در آسمان صداقت رها کنيم

 

حالا که سفره‌ای ز عبادت گشوده‌اند

هر شب ضيافتی ز عبادت به پا کنيم

 

شرمنده‌ام ز دوست که دل نيست قابلش

بايد برای هديه سری دست و پا کنيم

 

سید عباس سجادی



موضوعات مرتبط: ماه رمضان ومناجات باخدا
[ 20 / 3 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

خجالت

رویم نمیشود که بگویم مرا ببخش

با این همه گناه ولیکن خدا ببخش

 

شاید دلت گرفته ازاین توبه های سست

اینبار چندمین ولی آخر بیا ببخش

 

ای مهربان عرش نشین ای همیشه خوب

این بنده ی به خاکِ غم افتاده را ببخش

 

شاید چنان بدم که نمیخواهی ای عزیز!

از جرمهام بگذری ، اما چرا؟ببخش

 

حالا تو هستی و من و تصمیم آخرت

یا غرق کن درون عذابم...ویا ببخش

 

کوه گناه خالص و خوبی همه ریا

رویم نمیشود که بگویم مرا ببخش

 

علي اصغر ذاكري

**



موضوعات مرتبط: ماه رمضان ومناجات باخدا
[ 19 / 3 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

اما نشد

 

گفتم که بی قرار تو باشم ....ولی نشد

تنها در انتظار تو باشم ....ولی نشد

 

گفتم به دل که جلب رضایت کند ... نکرد

گفتم که جان نثار تو باشم ولی نشد

 

گفتم که میرسی تو و من هم دعا کنم

در دولت تو یار تو باشم ولی نشد

 

گفتم که تا اجل نرسیده است لحظه ای

در خیمه ات کنار تو باشم ولی نشد

 

گفتم که خاک پای تو را تاج سر کنم

چون خاک رهگذار تو باشم ولی نشد

 

گفتم به قدر آه دل دلشکستگان

در روزگار تو باشم ولی نشد

 

گفتم دعا کنم که بیایی ببینمت

مانند مهزیار تو باشم ولی نشد

 

گفتم شمیم ماه مبارک که میرسد

در روضه بی قرار تو باشم ....ولی نشد

 

سید مجتبی شجاع


 



موضوعات مرتبط: ماه رمضان ومناجات باخدا
[ 18 / 3 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

آماده است

سفره باز است بیایید غذا آماده است

هرکجا صحبت توبه است خدا آماده است

 

بهترین فصل پریدن به خدا اکنون است

بال پرواز بگیرید هوا آماده است

 

شهر را با خبر از سفره ی احسان سازید

آن کریمی که کِشد ناز گدا آماده است

 

ای که جا مانده ای از توبه ی ماه شعبان

فرصت توبه در این ثانیه ها آماده است

 

خوب یا بد همه آئید که دعوت شده ایم

که در این بند برای همه جا آماده است

 

دیگر از درد گناه آه کشیدن کافیست

هر چه درد است بیارید دوا  آماده است

 

ماه احسان علی و حسن و فاطمه شد

سفره ی شمس جدا شاه جدا آماده است

 

شام جمعه است با آمدن ماه خدا

سفره مادری خون خدا آماده است

 

آخر درد دلم روضه بخوانم خوب است

مجلس گریه ی ما اهل بکا آماده است:

 

دل من پر زده و باز به گودال رسید

تا سر شاه عطش؛ نیزه چرا آماده است

 

تا نشیند به روی بوسه گه پیغمبر

خواهرش دید که یک چکمه به پا آماده است

 

تیز میکرد سر خنجر خود را نامرد

حرمله گفت که ای شمر بیا آماده است

 



موضوعات مرتبط: ماه رمضان ومناجات باخدا
[ 17 / 3 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

الهی شکر

الهی شکر وا کردی زبانم را به یا الله

دوباره باز شد درها به رویم من کجا این ماه!

 

به شهرُالله ما را باز دعوت کرده ای جانا

چگونه وارد مهمانی ات گردم منِ گمراه

 

کنار صاحبان سفره ما را همنشین کردی

چه شد دستم گرفتی باز آوردی به این درگاه

 

دعاهایم اجابت شد؛ خواب من عبادت شد

ضیافت در ضیافت شد؛ شتابید ای عباد الله

 

بشارت می رسد هر آنکه بسته دست هر شیطان ...

...ندا آید که در های بهشتم باز شد یک ماه

 

بهار رحمت و غفران؛ بهار عترت و قرآن

بهار نیکی و احسان شده مهمانی دلخواه

 

دهان بسته ام ذاکر، لبان تشنه ام شاکر

به یاد یار عطشانم سحر، افطار یا هرگاه

 

یقین دارم به احسان حسینت بیمه ام کردی

گنهکاران درگاه را تو بخشیدی به ثارالله

 

هلال ماه رویت شد دل من رفت به دروازه

هلال یک شب زینب مرا با خود کند همراه

 

صدای مادری انگار مهمان میکند ما را

گهی با یا بُنَیَّ؛ گاه ناله؛ گاه با یک آه

 

**



موضوعات مرتبط: ماه رمضان ومناجات باخدا
[ 16 / 3 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

عبد مذنب

هر لحظه از این عمر استغفار دارد

دوری ز استغفار ؛ استکبار دارد

 

چشمی که بر دیدار تو عادت نکرده

هر روز و شب با این و آن دیدار دارد

 

هر کس که با عترت سر کُرنش ندارد

حتی ز صحبت با خدا هم عار دارد

 

قلبی که حبّ دیگران را برگزیند

آری تولّای تو را انکار دارد

 

آن که تو زنجیرش کنی در محنت خود

از درد ؛شبها دیده ی بیدار دارد

 

ما که برای دین تو کاری نکردیم

از بس دل ما بر گنه اصرار دارد

 

ما حجت حق را زخود راضی نکردیم

ما غافلیم هر گاه با ما کار دارد

 

با ما چه خواهی کرد با این کوه عصیان

یک کوه ؛این دوش دل ما بار دارد

 

یا رب تو میخواهی گرفتار تو باشم

یعنی که عاشق ؛امتحان بسیار دارد

 

بی امتحان از تو لقاء الله خواهیم

آلوده چه سنخیتی با یار دارد

 

اما تو آن مولای ستار العیوبی

این عبد مذنب خالقی ستار دارد

 

ما که دل زینب نلرزاندیم یا رب

با این وجود این بنده خوف از نار دارد

 

شاید دل دلدار را لرزانده باشیم

عبد تو با روی سیه اقرار دارد

 

با کربلا دست مرا میگیری آخر

با کعبه ی شش گوشه این دل کار دارد

**



موضوعات مرتبط: ماه رمضان ومناجات باخدا
[ 15 / 3 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

قول می دهم

 

غیر از تو ای خدا به کسی رو نمی زنم

جز در مقام قرب تو زانو نمی زنم

 

با کشتی شکسته ز امواج معصیت

جز در کرانه های تو پهلو نمی زنم

 

بعضی مواقع از سر تکرار معصیت

با غافلین درگه تو مو نمی زنم

 

با این که روسیاه ترین خلق عالمم

چنگی به غیر نغمه ی «ارجو» نمی زنم

 

خواهی مرا بری به جهنّم ببر ولی ...

... این را بدان که بانگ هیاهو نمی زنم

 

این بار اگر ردم نکنی قول می دهم

سنگی دگر به روی ترازو نمی زنم

 

تنها امید من پسر فاطمه بُوَد

بیهوده دل به این سو و آن سو نمی زنم

 

امشب دلم کبوتر بام رضا شده

پَر جز هوای ضامن آهو نمی زنم

 

زهر جفا توان پرش را گرفته بود

مانند مادرش کمرش را گرفته بود

 

محمد فردوسی


 



موضوعات مرتبط: ماه رمضان ومناجات باخدا
[ 14 / 3 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

مزن

یا رب الهی آمدم

 با رو سیاهی آمدم

در بی پناهی آمدم

 خواهی نخواهی آمدم

 

زشتی من از حد گذشت

 دور از تو بر من بد گذشت

 

حملم به بی عاری نکن

 ردم ز بیزاری نکن

با من مگو زاری نکن

 ترک وفادارای نکن

 

حرفی ندارد حال من

 لطف تو و اقبال من

 

گمراهم اما بی پناه

دارم به لب ذکر اِلاه

اما به دل میل گناه

 ماندم میان این دو راه

 

من بسکه دست دست کرده ام

 خود را تهی دست کرده ام

 

دارم گله از حال خود

 من خود شکستم بال خود

رفتم پی امیال خود

 افتاده ام دنبال خود

 

بلکه تو پیدایم کنی

 در کوی خود جایم کنی

 

یارب مرا رسوا مکن

 با من چو من تا مکن

مشت مرا هم وا مکن

 امروز و هی فردا مکن

 

خورده گره کارم خدا

 تنها تو را دارم خدا

 

کاری ندارم با کسی

 در باغ هم باشد خسی

حالا که بیمارم بسی

 پس کِی به داردم میرسی

 

من خوب میدانم بدم

 گفتی بیا من آمدم

 

هرچه تو بخشیدی به من

 خوردم فریب خویشتن

امشب بگو با من سخن

 سویم بیا توبه شکن

 

بیش از همه شرمنده ام

 از فاطمه شرمنده ام

 

یارازق الطفل الصغیر

 یا راحم الشیخ الکبیر

یا جابر العظیم الکسیر

 یا رب اجرنا یا مجیر

 

خوردم زمین من را مزن

 افتاده ام از پا مزن

**



موضوعات مرتبط: ماه رمضان ومناجات باخدا
[ 11 / 3 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

آشنا

 

یک عمر رفت و آشنای تو نبودم

بیمار و محتاج شفای تو نبودم

 

با کوله بار غفلتی که داشتم من

شایسته ی لطف و عطای تو نبودم

 

حقّش نبوده با جفای من بسازی

اصلاً به امید وفای تو نبودم

 

یا غافِرَ الذَّنبِ العظیم، العفو العفو

ای کاش عبد پر خطای تو نبودم

 

از سفره ی جانانه ات حرمت شکستم

من زینت مهمانسرای تو نبودم

 

شب زنده داری های من رنگ ریا داشت

مشغول در کسب رضای تو نبودم

 

شرمنده ام جای همه لطفی که داری

من بنده ی خوبی برای تو نبودم

 

غیر از تو هرکس بود مولایم چه می شد؟

از دست میرفتم گدای تو نبودم

 

از نامه ام رنجیده خاطر شد امامم

من باب میل اولیای تو نبودم

 

آقا بیای من دگر  سودی ندارد

وقتی که هم درد نوای تو نبودم

 

احساس کردم درد سر بودم برایت

روزی که مشمول دعای تو نبودم

 

چیزی  اگر  گیر  تو  می آید  بسوزان

یک جمله می گویم فقط جانم حسین جان

 

احسان محسنی فر


 



موضوعات مرتبط: ماه رمضان ومناجات باخدا
[ 10 / 3 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

امید

 

آنچه امّید دهد توبه ی من را این است

پای العفو من از رحمت حق تضمین است

 

من اگر بر سر این سفره طمعکار شدم

علت این بود که مهمانی تان رنگین است

 

میزبان سفره برای دل مهمان چیده

میهمان گر ننشیند سر آن توهین است

 

تا که بیمار به لب آه کشد قبل همه

این طبیب است که آماده سر بالین است

 

به من درد کشیده مده دارو آخر

بیشتر ناز طبیبانه مرا تسکین است

 

در سحر فیض عجیبی ست که از برکت آن

چشمِ از خواب گریزان سحر ؛حق بین است

 

هر که گوید سخنی لحظه ی افطار ولی

دم افطار فقط ذکر حسین شیرین است

 

رمضان ماه حسین است خدا میداند

ربناهای مرا ذکر حسین آمین است

 

حاجت هرکه در این ماه بود حج اما

دل ما را طلب کرب و بلا تسکین است

**



موضوعات مرتبط: ماه رمضان ومناجات باخدا
[ 9 / 3 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

افطار

وقتی سحر به عشق تو بیدار می شوم

حس می کنم که محرم اسرار می شوم

 

تنها تویی گره زدلم باز می کنی

من هم به این دلیل گرفتار می شوم

 

قربان دست لطف تو ای مهربان خدا

لطفی نکن ببین چقدر خار می شوم

 

با این امیدکه تو دوایی به من دهی

روزی هزار مرتبه بیمار می شوم

 

در این هوای گرم که لب خشک می شود

از ذکر یاحسین چه سرشار می شوم

 

هرشب به این امید که آقانشسته است

ازخادمان سفره افطار می شوم

 

گویند توبه جرم مرا پاک می کند

این را سحر به گریه خبر دارمی شوم

 

من را اگر به روضه نیارد هوای دوست

یک عمر اسیر درهم و دینار می شوم

 

گفتندکه تو جرم مرا می خری خدا

من هم به این امید گنهکار می شوم

 

وقتی گره به کار من افتاد و وانشد

آنجا دخیل دست علمدار می شوم 

 

امشب مراببخش که دارم به اشک وآه 

مقتول روضه درو دیوار می شوم

 

وقتی مدینه می رود ای دل،چو مادرم

مجروح زخم تیزی مسمار می شوم

 

مهدی نظری

 
 
*******************
 
 
 

غرور پسر

 

در گناه است که آدم کمرش می شکند

باغ سرسبز تمام ثمرش می شکند

 

آن کبوتر که شود صید شیاطین بخدا

آخرش با کمک نفس پرش می شکند

 

دل آلوده ندانسته که در وقت گناه

ثمرش، بال وپرش ،برگ وبرش می شکند

 

سنگ شیطان که به دل خورد به عباس قسم

بی سپر باشد اگر!سخت سرش می شکند

 

هر کسی روزه گرفت و به خدا فکر نکرد

حتم دارم که قیامت سپرش می شکند

 

چه در این ماه وچه در شام وسحرهای دگر

وای بر آنکه دعای سحرش می شکند

 

دل من سوخت از آن خانه که با ضرب لگد

وسط شعله ی سرسخت درش می شکند

 

بی حیا پیش پسرزد به رخ مادر او

گفت : اینطور غرور پسرش می شکند

 

مهدی نظری


 



موضوعات مرتبط: ماه رمضان ومناجات باخدا
[ 8 / 3 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

شرط سعادت

 

از دین به جای حلم ، تفاخر گرفته ام

اوصافی از قبیل تحجر گرفته ام

 

در منجلاب کبر و حسد گیر کرده ام

حس میکنم که بوی تنفر گرفته ام

 

درد بدی است ، حال مناجات و سجده نیست

بیماری شدید تکبر گرفته ام

 

افتاده ام زچشم خدا ، خاک بر سرم

از بسکه توبه را به تمسخر گرفته ام

 

ای ابر دیده ، محض رضای خدا ببار

در بین شعله های هوس گر گرفته ام 

 

شرط سعادت ابدی حب فاطمه است

این درس را من از ادب حر گرفته ام

 

وحید قاسمی

 

*******************



موضوعات مرتبط: ماه رمضان ومناجات باخدا
[ 7 / 3 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

لطف دیگر

مرا هم ناله با اهل سحر کن

به قلب سنگ من یارب اثر کن

 

اگرچه بارها کردی عنایت

مرا شایسته ی لطفی دگر کن

 

سراپا بنده ای محتاج هستم

بر این بیچاره لطفی بیشتر کن

 

مدد کن یک سحر باشم مدینه

در آنجا بر دل خونم نظر کن

 

 اگر چه لایق آنجا نیَم من

مرا مهمان یار خونجگر کن

 

ببر آنجا که دارد بوی زهرا

مرا از ناله ی حیدر خبر کن

 

چه سازم گر مرا از خود برانی

خدایا زین عذاب خود حذر کن

 

به عمر و رزق من برکت ببخشا

درخت عمر ما را پر ثمر کن 

 

مدد کن وقت مرگم شیعه باشم

به محشر از گدا رفع خطر کن

 

جواد حیدری

 

*********************



موضوعات مرتبط: ماه رمضان ومناجات باخدا
[ 6 / 3 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

غفلت

گفته بودند بهشت اش به بها خواهد داد

و نه بی پرسش و بی چون و چرا خواهد داد

 

در پی فرصت و دنبال بهانه ست خدا

رحمت واسعه را روز جزا خواهد داد

 

میزبان امده است گر قدمی برداریم

فرصت توبه در این ماه به ما خواهد داد

 

در سحرهای مناجات و نماز شب ها

لذت گریه و توفیق دعا خواهد داد

 

سر این سفره ببینید که در نیمه ی ماه

برگ سبزی به تمام فقرا خواهد داد

 

لطف بسیار نموده است که با دست حسن

خرج یک سال خودش را به گدا خواهد داد

 

و گذر نامه ی سرخی که مسافر بشویم

در شب قدر شبیه شهدا خواهد داد

 

به ازای عطش و گرمی ماه رمضان

آی مردم بخدا کرببلا خواهد داد

یاسر مسافر
**************

 

 

دیدی ای دل آخر عمری چه شیطانی شدی

در میان نفس خود ماندی و زندانی شدی

 

بی دعا و بی سحرها و مناجات و دعا

بی خیال رفتن شبهای طولانی شدی

 

این خداوند کریم است و رحیم است و غفور

که تو با وضع بدت دعوت به مهمانی شدی

 

از خدا غافل شدی آرامشت بر باد رفت

رفت و حالا مبتلا بر این پریشانی شدی

 

و قیامت زخجالت چه جوابی داری

گر بگوید باعث ننگ مسلمانی شدی

 

بگذار آخر این شعر کمی روضه شود

ای حسینی که غریبانه تو قربانی شدی

 

قاریان در همه جا محترمند آقا جان

به روی نیزه چرا قاری قرآنی شدی

 

یاسر مسافر

 

*******************



موضوعات مرتبط: ماه رمضان ومناجات باخدا
[ 5 / 3 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

ای خدا.......

یا عَظیمَ المَن! گناه آورده ام

غافرُ التَوب! اشتباه آورده ام

 

لا تُؤدِّبنی، خودم شرمنده ام

تازه قلبم را به راه آورده ام

 

عُدّتی فی کُربَتی! دلخسته ام

من جوانیِ تباه آورده ام

 

صاحِبی فی شِدّتی! من را مران

رو به سوی باراله آورده ام

 

أینَ عَفوُک؟ أینَ سِترُک؟ یا جَمیل!

نامه ای غرق گناه آورده ام

 

قاضیُ الحاجات، خَیرُالحاکمین!

رو به ربِ دادخواه آورده ام

 

یا أنیسَ الذّاکرین و یا بَصیر!

اشک توبه از نگاه آورده ام

 

یا حَلیم و یا کَریم و یا غَفور!

خلوتی، تار و سیاه آورده ام 

 

هارِبٌ مِنکَ إلَیکَ، یا اله!

من به سوی تو پناه آورده ام

 

وَاصرِف عَنی سَیّدی الأسواء، حفیظ!

وَاقضِ عَنَّ الدَین، آه آورده ام

 

یا غیاثَ المُستغیثین! ربّنا!

یک زبان عذر خواه آورده ام

 

لا تُخَیِّبنی،أنا العَبدُ الحُسین

گریه بر این پادشاه آورده ام

 

رضا تاجیک

**



موضوعات مرتبط: ماه رمضان ومناجات باخدا
[ 4 / 3 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

حبیب خدا

گفتند ماه رحمت و مهمانی خداست

مانند یک غریبه به بزم خدا شدم

 

حتماً شنیده ای که مهمان حبیب اوست

این هم ببین ز خیل حبیبان جدا شدم

 

شب ها یکی یکی سحر و من به خواب ناز

دلخوش به مزد خواب  همین روزه ها  شدم

 

افطارها  زفرط عطش هول کردم و....

...غافل ز تشنگی شه کربلا شدم

 

توفیق شد یکی  دو سه آیه ریا کنم

شبها ولی به حسرت یک ربنا شدم

 

من با خدا غریبه شدم، یا که او ز قهر....

... رو از دلم گرفته و تحبس دعا شدم؟

 

من پشت در نشسته، خدا را چه دیده ای

در وا شد و میان کرم خانه جا شدم

 

اصلا عجیب نیست که راهم نمی دهد

من کی گدای قصه ی شاه و گدا شدم

 

.رهگذر

 

 


موضوعات مرتبط: ماه رمضان ومناجات باخدا
[ 3 / 3 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

شب قدر

اگر چه در به در کوچه ی خطا شده ام

 شکسته بال ترین بنده ی خدا شده ام

 

ولی نشسته به چشم ترم ندامت ها

و نیمه راه ترین یار توبه ها شده ام

 

گناه من نفسم را به سینه چسبانده

بعید نیست تحبس الدعا شده ام

 

شکسته پشت من از بار معصیت هایم

زخویش خسته ام از خوب ها سوا شده ام

 

به آستان کریمت پناه آوردم

ز بس گناه نمودم چه بی حیا شده ام

 

مرا به خاطر اشک حسین خود بپذیر

مرا که نذر غم شاه کربلا شده ام

 

چه باک از شب قبر و نکیر و منکرها

چرا که گریه کن عشق سر جدا شده ام

 

کفن بدرد من نخواهد خورد

منی که خون جگر داغ بوریا شده ام

 

همیشه راه مرا کربلا رمق زده اند

اگر چه در به در کوچه ی خطا شده ام

 

مسعود اصلانی

 



موضوعات مرتبط: ماه رمضان ومناجات باخدا
[ 2 / 3 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

شب قدر

امشب مدد ز حضرت مولا بگیر و بعد...

دست دعا به دامن زهرا بگیر و بعد...

 

مثل همیشه اذن دخول حسین را

از چشم های عاشق سقا بگیر و بعد...

 

رَب را قسم به حق حسینش که می دهی

با واژه واژه اشک، دو دریا بگیر و بعد...

 

تسبیح را به ذکر فرج دانه دانه کن

حسن ختام غیبت کبری بگیر و بعد...

 

ای اسم تو دوا و ذکرت شفا بخوان

بهر دل حسین شفا را بگیر و بعد...

 

رهگذر



موضوعات مرتبط: ماه رمضان ومناجات باخدا
[ 1 / 3 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]