اشعار عید سعید فطر


عید فطر آمد و ماه رمضان گشت تمام       
بـر شمـا همسفـران سفـر روزه سلام

روزه هاتان همه در پبش خـداونـد قبول
روزگار خـوشتـان مظهـر تـوفیـق مـدام

عـزت و همتتـان شـاهـد تـاییـد  و ظفـر
عیـدتـان خرٌم  و شیرینیتان بـاد بـه کام

محمد روحانی                                        

************************


صبح نشاط دم زد ، فيض سحر مبارک
عيش صبوح مستان ، بر يکدگر مبارک

عيد گشاد ابرو ، بربست رخت روزه
اين را حضر خجسته ، آن را سفر مبارک

تيغ هلال شوال ، باز از افق علم شد
ماه صيام بشکست ، فتح و ظفر مبارک

وقت سحر موذن ، آهنگ عيش برداشت
بر گوش روزه داران ، اين خوش خبر مبارک

انجام خير دارد ، فکر شراب و ساقي
بحث فقيه و زاهد ، بر خير و شر مبارک

طبع حکيم و صوفي ، هر کس به طالعي زد
اين راست نفع ميمون ، آن را ضرر مبارک

************************

نغمه ريزيد غياب مه نو آخر شد
باده خرم عيد است که در ساغر شد

روز عيد است ، سوي ميکده آييد به شکر
که ببخشند هر آنکس که در اين دفتر شد

ساقي از ميمنت عيد دهد باده صاف
جرعه گيريد چو معشوق به خم رهبر شد

مطربا نغمه عيدانه زن و دست فراز
که ز هر پرده نغزت هله اي ديگر شد

صد کنم شکر بر اين عيد که از عرش رسيد
صد کشم رشک که ايام صيام آخر شد

فرصتي بود که اين تيره ي دل صاف شود
نعمتي بود که بر تشنه لبان کوثر شد

آتشي بود که در سردي سوزان وجود
دم گرمي شد و در مجمر دل اخگر شد

واي بر ما که از اين جام نگيريم لبي
حيف زان آتش اگر سوخت و خاکستر شد

حاليا عيد شد و رونق مي افزون گشت
مستي افزون کند اين باده چو پر شکر شد

************************
 بگذشت مه روزه ، عيد آمد و عيد آمد
    بگذشت شب هجران، معشوق پديد آمد

آن صبح چو صادق شد، عذراي تو وامق شد
   معشوق توعاشق شد، شيخ تو مريد آمد

شد جنگ و نظر آمد، شد زهر و شکر آمد
شد سنگ و گهر آمد، شد قفل و کليد آمد

جان از تن آلوده، هم پاک به پاکي رفت
هرچند چو خورشيدي بر پاک و پليد آمد

از لذت جام تو دل مانده به دام تو
 جان نيز چو واقف شد، او نيز دويد آمد

بس توبه شايسته برسنگ تو بشکسته
بس زاهد و بس عابد کو خرقه دريد آمد

باغ از دي نامحرم سه ماه نمي زد دم
بر بوي بهار تو، ازغيب رسيد آمد


مولوي

************************

عيد فطر آمد که ساقي عاشقان را جام داد
عاشقان تشنه را از جام وحدت کام داد

بعد چندي لب فروبستن ز اکل و شرب، دوست
سفره اي گسترد از احسان و بار عام داد

تا هلال ماه شوال از افق شد آشکار
ساقي از راه وفا، کام دل ناکام داد

خلعتي از تار و پود نور بر اندام جان
حضرت جانان ز لطف بيکران انعام داد

جانب ميخانه بشتابيد اي ميخوارگان
کاين زمان پير مغان، اصحاب را پيغام داد

حيف، رفت آن ماه و صد شکر آمد اين عيد سعيد
دست ساقي باز مي بوسم که ما را جام داد

لب فرو بستيد از نوشيدني گر چند گاه
از خم وحدت شما را باده ي گلفام داد

دست افشان، پايکوبان جانب ساقي رويد
چون که عيدي باده ي جانبخش آن خوشنام داد

روزه داران را ز راه مرحمت در صبح عيد
ايزد جان آفرين پاداش آن ايام داد

«خوش عمل» چون عيد فطر آمد ز لطف خويشتن
حضرت حق طبع ما را قدرت الهام داد

************************

تا پيک صبا مژده ز عيد رمضان داد
او باب چنان را ز رخ ماه نشان داد

از آتش دوزخ همه را حضرت جانان
از يُمن چنين روز بکف خط امان داد

از مرحمت ماه پر از فيض و ضيافت
پاداش خداوند به ما باغ جنان داد

بشنو ز خروس سحر از بام شريعت
بر پيکر اين روز به آواز توان داد

بر مسلم و بر مسلمه اين عيد مبارک
کز نور حضورش طربي بر همگان داد

تا سود و زيان شد عملت را همه ميزان
اين عيد صيامست نشان سود و زيان داد

مقبول نمازيست نيازش بود از پي
خوش آنکه بخيل فقرا لقمه نان داد

خورشيد جهان بود همه صُم و صلاتت
کين گونه طراوت به تو و کون و مکان داد

برخيز و به شکرانه اين عيد سماع کن
زيرا رمضان را به تو حق هديه گران داد

اين روزه و اين خمس و زکاتست پريسا
بر پيکره ي مرده ي اشعار تو جان داد


************************

به پاى درد و دل بنده چاه کم آورد.
مقابل جگر من که آه کم آورد.

به پيش هيچ کسى کج نگشت گردن من
ولى مقابل اين بارگاه کم آورد.

تمام شد رمضان, تازه ما شروع شديم
به شب نشينى عشاق ماه کم آورد

به بارگاه کريمت گناهکار آمد
ولى ببخش اگر که گناه کم آورد.

شدم شبيه به"جون"غروب عاشورا
کنار نور تو رنگ سياه کم آورد

اگر نگاه کنى کم مياورم حتما
زهير در قبل يک نگاه کم آورد.

براى کوه گناهى به کاه راضى شد
بدا بحال هر آنکس که کاه كم آورد

خدا زياد کند بين توبه ها کم را
زمان توبه چه خوب ست گاه کم آورد.

زمان توبه من هم نريخت گريه من
همينکه رفت دم قتلگاه, کم آورد.

خودت بيا و بگو ياعلى بلندم کن
دوباره بنده تو بين راه کم آورد

علي اکبر لطيفيان


************************

رفتي اي ماه خدا ماه جلي
ماه مهماني حق ماه علي

مه عشق و مه شور و مه نور
مه دلدادگي و ماه سرور

مه عفو و مه غفران گناه
ماه دلبستگي دل به الاه

با نوايي همه لبريز دعا
داشتم در دل شب با تو صفا

همنوا با دل زارم بودي
چلچراغ شب تارم بودي

همه شب با دل پر از غم و آه
خجل از معصيت و بار گناه

مي زدم توبه به هر شعله نفس
رو به درگاه تو مي کردم و بس

اينکه سرمست ز صهباي توام
عاشق خلوت شب هاي توام

مي روي اي مه پر قدر و بها
اي صفا بخش دل و ديده ما

اشک ما بدرقه راهت باد
نرود خاطره هايت از ياد

بشود گر ز من اين عمر تمام
مي خورم حسرتت اي ماه صيام

تا شوم بار دگر مهمانت
ز کرم ريزه خور احسانت

محمد مبشري


************************

 رسيده عيدصيام ونيامدي آقا
جهان نموده قيام ونيامدي آقا

دمي بياونظرکن ،که دشمنت امروز
شکسته تيغ ونيام ونيامدي آقا

چگونه ازتوبگويم که اين -نفس-گويي
شررگرفت ز خيام ونيامدي آقا



موضوعات مرتبط: عید سعید فطر

برچسب‌ها: اشعار عید فطر مهدی وحیدی
[ 6 / 5 / 1393 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

اشعار عید سعید فطر


      گذشت ماه صیام و رسید عید صیام
      کنیـد یکسـره بهـر نمـاز عید، قیام

      اگرچـه رفت مـه روزه و مـه تسبیح
      مبارک است به اهل صیام، عید قیام

      شراب کوثـر و باغ بهشت و جلوۀ یار
      به روزه‌دار حلال و به روزه‌خوار حرام

      بـرات عفـو بگیریـد از خـدای کریم
      که گشته عفو عمومی به دوستان اعلام

      هزار حیف! دریغا! چه زود پایان یافت
      مهی که دست الهی به ما خوراند طعام

      سلام بـاد بـه ماهی که بود ماه درود
      درود باد به ماهـی که بود ماه سلام

      سلام بـاد بـه ماهـی که بـود لیلۀ قدر
      سلام بـاد بـه ماهـی که بـود ماه تمام

      سلام باد به ماهی که از نسیم خوشش
      رسید بوی خداوند، دم‌بـه‌دم بـه مشام

      بـه وسعت همـه عالـم برای مهمانان
      گشـوده بـود خداونـد، سفــرۀ اطعـام

      ثواب روزه خودش بود؛ بهتر از این چیست؟
      ز هـر کرامت و لطف و عنایت و اکرام

      اگرچه مـاه خـدا بـود ایـن مه پر فیض
      بدان جلالت و قدر از علی گرفت طعام

      سلام باد به ماهی که هر شبش دل ما
      به «افتتاح» و «ابوحمزه» می‌گرفت آرام

      مهـی کـه بود لیالیش بهترین شب‌هـا
      مهـی کـه بـود در ایـام، بهترین ایـام

      مهی که هر شب و هر روز در بهشت وصال
      خدای، ریخت شراب طهورتان در جام

      مه ولایت سبط نبی، امام حسن
      مه شهـادت مـولا علی، امـام همام

      علی که ذات خـداوند بـود مـداحش
      علی کـه بعـد پیمبـر امـام بـود امام

      علی حقیقت قرآن، علی حقیقت دین
      علی ولـی خـدا و وصـی خیـرالانام

      علی معلـم آدم، علـی سفینـۀ نـوح
      علی روان مسیح و علـی کلیم کلام

      علی که مدح و ثنایش حقیقت توحید
      علی که مهر و ولایش تمامی اسلام

      علی فـروغ بـه جـان بشر دهد دائم
      علی که رحمت موصولۀ خداست مدام

      علی که ماه، سـلامش کند ز اوج سپهر
      علی که مهر، به انگشت او سپرده زمام

      نماز و روزه و حـج و زکات بـی او هیچ
      کتـاب و دین و نبـوت از او گرفت قوام

      نهاده بوسه شجاعت به دست و بازویش
      عبــادت همــۀ اولیــاش در هـر گـام

      چه حاجتی چه نیازش بر این خلافت بود
      کسی که بود به کویش امین وحی، غلام

      فقط نه این که به دام جهـان اسیر نشد
      ببین بـه گـردن دنیـا نهـاد، مـولا دام

      چقـدر دور حـرم راه می‌روی "میثم!"
      به طوف خانـۀ مـولا علـی ببند احرام

      استادسازگار

***********************

      دردا كه ماه رحمت حق باز هم گذشت
      با آن كه لحظه لحظه او مغتنم گذشت

      درهای مغفرت به روی ما گشوده بود
      مهمانی خدا به وسعت جود و كرم گذشت

      شب های قدر او چه قدر با شكوه بود
      ساعات غرق عفو گنه دم به دم گذشت

      بر خرمن گناه من آتش كشید دوست
      با آن كه دید معصیتم از رقم گذشت

      دست مرا گرفت خدا و نجات داد
      وقتی ز پا فتادم و آب از سرم گذشت

      ای دل به هوش باش پس از ماه مغفرت
      ماهی كه می زدند گنه را قلم گذشت

      هر كس نبُرد بهره از این چشمه زلال
      باور كنید زندگیش در عدم گذشت

      در عید فطر خوان كرم چیده می شود
      گر ماه رحمت و كرم ذوالكرم گذشت

      یا رب به وصل دوست سروری به ما ببخش
      این روزهای هجر كه با درد و غم گذشت

      همسایه رضاست «وفائی» و می سرود
      اوقات خوب ما همه در این حرم گذشت

      استادسيدهاشم وفائي


***********************

      عید فطر است و اول شوال
      نور عشق است و شور و جذبه و حال

      بهر توفیق درک ماه خداست
      قلب‌ها از نشاط، مالامال

      جشن قرآن و جشن غفران است
      عید اسلام و روز فخر و جلال

      رمضان، ای مه نماز و دعا
      ای ره اکتساب فضل و کمال 

      رمضان، ای گناه شوی بشر
      زآن‌ همه چشمه‌های اشک زلال

      رمضان، ای فضای رحمت حق
      که زند مرغ دل، به اوج تو بال

      رمضان، ای که روز نیمه‌ی توست
      مطلع آفتاب عشق و جمال

      عید مسعود زاد روز حسن
      مجتبای محمدی تمثال

      رمضان، ای که در شب قدرت
      لطف یزدان، برون ز حد مقال

      ماه غفران و ماه توحیدی
      ماه قرآن و ماه احمد و آل

      استادحبيب الله چايچيان


***********************

چه زود از دست ما ماه خدا رفت
      مه تسبیح و تهلیل و دعا رفت
       مه احیا مه شب زنده داری
       مه روزه مه صدق و صفا رفت
       مهی که بود از فیض و سعادت
       نفس، تسبیح و خواب آن عبادت

      *****
      مه یا نور و یا قدوس و یارب
      شبش از روز و روزش بهتر از شب
       خوشا آن روزه داران را که دانم
       محبت بود در دل، ذکر، بر لب
       به خلوتگاه شب اختر فشاندند
       کمیل و افتتاح و ندبه خواندند

      *****
      سحر بود و مناجات و دعایش
       دعاهای لطیف و دلربایش
       خوش آنکو داشت خلوت با خداوند
       دریغ از لحظه های با صفایش
       کجا رفتند شب های منیرش
       چه شد بوحمزه و جوشن کبیرش

      *****
      چه شب هایی که دل یاد خدا بود
      دعا بود و دعا بود و دعا بود
       به گوش جان صدای آشنا بود
       خوشا آنان که از نو جان گرفتند
       دل شب انس با قرآن گرفتند

      *****
      چه ماهی ماه حی ذو المنن بود
       چه ماهی ذکر حق نقل دهن بود
       چه ماهی ماه غفران ماه رحمت
       چه ماهی ماه میلاد حسن بود
       چه ماهی دل ز ایمان منجلی بود
       علی بود و علی بود و علی بود

      *****
      مه احیا مه مولا علی بود
      علی شمع دل و دل با علی بود
       تو گویی با علی بودیم تا صبح
       چه می گویم نفس ها یا علی بود
       چه شد آوای یارب الکریمش
       دعای یا علیُّ یا عظیمش

      *****
      وفا و عشق و ایمان بود این ماه
       مگو، شیرین تر از جان بود این ماه
       بهشت سبز انس عبد و معبود
       بهار ختم قرآن بود این ماه
       فروغ روح از بدرش گرفتیم
       شرف از لیله القدرش گرفتیم

      *****
      الا ای دوستان عید صیام است
      چه بنشستید این عید قیام است
       طلوع صبحدم را این روایت
       هلال ماه نور این پیام است
       خوشا حال تمام روزه داران
       که حسرت شد نصیب روزه خواران

      *****
      ره صدق و صفا پویید امشب
      جمال یار را جویید امشب
       وضو گیرید با عطر بهشتی
       به مهدی تهنیت گویید امشب
       خوش آن عیدی که با دلدار باشیم
       همه با هم کنار یار باشیم

      *****
      اگر چه عید فیض و عید نور است
      اگر چه عید شوق و عید شور است
       اگر چه عید مجد است و سعادت
       تمام عیدها روز ظهور است
       بدون یار، گل خار است خار است
       گل نرگس اگر آید بهار است

      *****
      الا ای شمع بزم آشنایی
      ندارد بی تو چشمم روشنایی
       دلم خون شد دلم خون از جدایی
       گلم، باغم، بهارم کی می آیی
       الهی عیدِ بی تو باز گردد
       بیا تا عید ما آغاز گردد

      *****
      تو شمع و قلب ما پروانه ی توست
       ندیده عالمی دیوانه ی توست
       ندای یا لثارات الحسینت
       لوای کربلا بر شانه ی توست
       ظهورت عید خلق عالمین است
       نه تنها عید ما، عید حسین است

      *****
      همین است و همین است و همین است
      که دیدار تو عید مسلمین است
       عزیز دل به آمین تو سوگند
       دعای «میثم» دل خسته این است
       که فردا جزو یاران تو باشد
       دلش باغ و بهاران تو باشد
      استادسازگار

 
***********************

      
      گذشت، ماه خدا و رسید، عید صیام
      به هر دو باد، درود و به هر دو باد، سلام

       هزار شکر که عید صیام کرد، طلوع
       هزار حیف که ماه صیام گشت، تمام

       چه دیر ماه خدا آمد و چه زود گذشت
       چو آفتاب که یک لحظه می‌پرد از بام

       مه نیاز و نماز و دعا و استغفار
       مهی که بوی خدا می‌رسید از آن به مشام

       مه مبارک جوشن‌کبیر، رفت ز دست
       مه دعای سحر، ماه سجده، ماه قیام

       به افتتاح و ابوحمزه، دعای مجیر
       گرفته بود دل دوستان حق آرام

       سلام باد به شب‌های قدر و اعمالش
       که با خدا همه شب انس داشتیم مدام

       سلام باد بر آن لحظه‌های شیرینی
       که می‌شد از همه سو عفو کبریا اعلام

       گناهکار! ز عفو خدا مشو نومید
       که ناامیدی از رحمت خداست حرام

       به عید فطر بگیر از خدای خود عیدی
       که میهمان خدا را خدا کند اکرام

       مه مبارک ما بیشتر مبارک شد
       ز مقدم حسن، آن نور چشم خیرالانام

       امام دوم، فرزند اول زهرا
       که بود شانۀ پیغمبر خداش مقام

       به روزه‌خوار بگو خون دل خورد دائم
       به روزه‌دار گواراست عید ماه صیام

       خوشا کسی که به مهر علی و اولادش
       گرفت روزه و گسترد سفرۀ اطعام

       علی، ولی خدا، نفس مصطفی، حیدر
       که حب او همه دین است و مهر او اسلام

       خجسته نام خوشش حسن مطلع قرآن
       حدیث مدحش در لوح گشته حسن ختام

       وضو بگیر و بخوان داستان ردالشمس
       که آفتاب، به دست علی سپرده زمام

       بگو به خصم علی روزه و نماز، تو را
       شرار آتش خشم خدا شود در کام

       به روز حشر که داغ عطش به هر جگر است
       خوشا کسی که ز دست علی بگیرد جام

       مرام میثم تمار خوش بود «میثم»
       که در ثنای علی یافت عمر او اتمام

      استادسازگار


***********************

      حیف که ماه رمضان شد تمام
      ماه دعا ماه صلات و صیام

      ماه خدایی شده خود ساختن
      دل ز همه شسته به او باختن

      ماه پر از نور الهی شدن
      خانۀ دل طور الهی شدن

      شب همه شب تاب و تبی داشتیم
      اشک و مناجات شبی داشتیم

      ماه پر از نور الهی شدن
      خانۀ دل طور الهی شدن

      شب همه شب تاب و تبی داشتیم
      اشک و مناجات شبی داشتیم

      ماه خدا داشت چه عمر کمی
      عمر کمش بود بسان دمی

      ذکر خفی ورد جلی داشتیم
      زمزمۀ علی علی داشتیم

      روز در آغوش خدا جای ما
      شب همه شب لیلۀ احیای ما

      روز نفس‌ها همه بودی نماز
      شب همه در ناله و راز و نیاز

      روز ز سوز عطش افروختن
      شب همه دم شمع شدن سوختن

      نیمۀ مه هر چه سخن داشتیم
      بر لب خود مدح حسن داشتیم

      جلوه ز حسن ازلی داشتیم
      روشنی از ماه علی داشتیم

      ماه خداوند علیک السلام
      رفتی و باز آمده عید صیام

      عید خدا عید دعا عید نور
      چشم بد از صبح دل‌آراش دور

      عید قبولی صیام همه
     سجده و تکبیر و قیام همه

      عید وصال است وصال خدا
      محو شدن محو جمال خدا

      خندۀ شادی به لب روزه‌دار
      آتش حسرت به دل روزه‌خوار

      آنکه در این مه زده خود را به خواب
      وای بر او در صف یوم الحساب

      طایفه‌ای را همه با جام نور
      داده خداوند شراباً طهور

      وصل خدا شامل حال همه
      قرب خداوند حلال همه

      طایفه‌ای تلخ شده کامشان
      روز شده تیره‌تر از شامشان

      کور ز دیدار تجلاّی نور
      دور ز رحمت خدای غفور

      خار چه سهمی برَد از بوستان؟
      وصل خداوند و علی دوستان

      کیست علی؟ تمامِ هست خدا
      گوش خدا، دیده و دست خدا

      کیست علی؟ وصی ختم رسل
      کیست علی؟ عصارۀ عقل کل
 
      کیست علی تجلی کبریا
      لحم و دم و نفس رسول خدا

      کیست علی؟ روح صلات و صیام
      کیست علی؟ رکن قعود و قیام

      سکوت ما صحبت ما یا علی است
      قبولی طاعت ما یا علی است

      مغز علی و دگرانند پوست
      فشردۀ هزار و یک اسم هوست

      یک شبش از عمر جهان برتر است
      یک دمش از طاعت عالم سر است

      مهر علی نور کند نار را
      مهر علی لاله کند خار را

      مهر علی کار مسیحا کند
      مردۀ دل را علی احیا کند

      مهر علی رحمت بی‌انتهاست
      مهر علی تمام لطف خداست

      مهر علی ولایت انبیاست
      مهر علی هدایت انبیاست

      مهر علی تمام ایمان بوَد
      مهر علی حیات قرآن بوَد

      مهر علی چراغ آئین ماست
      مهر علی تمامیِ دین ماست

      مهر علی کلاس عمّارهاست
      نتیجه‌اش میثم تمّارهاست

      ما به تولّای علی زاده‌ایم
      روز ازل دل به علی داده‌ایم

      این سخن خلق همه عالم است
      گر چه روان از قلم «میثم» است

      سرود آب و گل ما یا علی است
      حرف زبان و دل ما یا علی است

      استادسازگار


***********************

      دلخسته خدا خدا خدا می کرد
      یک ماه  برای تو  دعا  می کردم

      هرجمعه ی ماه رمضانی که گذشت
      تا وقت اذان   تو را  صدا   می کردم

      سی روز به عشق دیدنت  آقا جان
      من روزه خود به اشک وا می کردم

      در هر شب قدر وقت احیا ارباب
      با یاد شما حال  وصفا می کردم

      ای کاش نماز عید فطر خود را
      در پشت سر تو اقتدا میکردم

      افسوس چنین نشد ومن فهمیدم
      یک ماه برای خود  دعا می کردم

      سيداميرحسين ميرحسيني

 
***********************

      امروزعید فطر و لب ازجام می، تر است
      این مستی از بیان و تصور، فراتر است

      جام وصال و مستی دیدار دلبری
      کز هر چه گفته اند و بگویند، برتر است

      با این دو گوش، قول و غزل بس شنیده ایم
      شیرین ترین سخن، نغمه الله اکبر است

      از بهر طاعت تو، نخوردیم و می خوریم
      امروز و این، کی از آن روزه کمتر است

      تنها نه ما، ز آب و غذا روزه داشتیم
      ازغیر یار دل بگرفتن ،چه خوش تر است

      چون جان و دل بریده شد از ماسوی، دلا
      اکنون شراب وصل چشیدن، میسر است

 



موضوعات مرتبط: عید سعید فطر

برچسب‌ها: اشعار عید سعید فطر مهدی وحیدی
[ 17 / 5 / 1392 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

عید فطر

هزاران آفرین بر جانت ای ماه
روان عاشقان قربانت ای ماه

مبارک باد ماه عشق بازان
که بنشینند در ایوانت ای ماه

مبارک باد عید روزه داران
نکویان جهان مهمانت ای ماه

مبارک باد شهر الله اعظم
همایون طالع رخشانت ای ماه

همه مهمان سلطان وجودیم
خوشا بر سفره ی احسانت ای ماه

نزول دفتر عشق و صعودش
شب قدر است در دورانت ای ماه

به شادروان عزت روزه داران
عیان بینند قدر و شانت ای ماه

نصیب روزه داران دیدن یار
در ایوان عظیم الشانت ای ماه

دو شادی روزه داران را فرستند
ز لطف حضرت سبحانت ای ماه

یکی هنگام افطار اندر این دار
دگر در جنت رضوانت ای ماه

مبارک باد عشق روزه داران
که گفت ( الصوم لی ) در شأنت ای ماه

دل از روزه شود آیینه ی دوست
در او پیدا رخ جانانت ای ماه

سلام سید سجاد و عباد
نثار طلعت رخشانت ای ماه
 

الهی قمشه ای



موضوعات مرتبط: عید سعید فطر

برچسب‌ها: اشعار عید فطر
[ 1 / 6 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

عید فطر

عید است و دلم خانه ویرانه ، بیا
این خانه تکاندیم ز بیگانه ، بیا
یک ماه تمام مهیمانت بودیم
یک روز به مهمانی این خانه بیا

........................
 

 عید فطر است و دلم غرق تماشاست
یاد آن ماه عزیزی که به حق اوج تمناست
سائل درگه عشقم که امید است بر آن
هر چه طالب شوم از او همان لحظه مهیاست
 

.......................... 

عید صیام آمد و ماه صیام رفت
لطف تمام آمد و فیض تمام رفت
شد عید فطر و لطف خدا باز تازه شد
گرد غم گناه ز جان عوام رفت

 



موضوعات مرتبط: عید سعید فطر

برچسب‌ها: اشعار عید فطر
[ 31 / 5 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

عیدفطر با امام عصر(علیه السلام)

 

یابن الحسن!
سی شب به تو التماس کردم
این لحظه جواب طالب ام من

خواهی بنواز و خواه رد کن
احسان و عتاب طالب ام من

از کوی تو بوی عطر آمد
برخیز که عید فطر آمد


امشب که منم فتاده عشق
ساقر بزند ز باده عشق

خطی تو بیا بخوان برایم
از نامه سرگشاده عشق

آن نامه که دادی از برایم
با مطلع بی فتاده عشق

گفتی که سحر بیا به کویم
ای خسته ز سیر جاده عشق

مائیم ولی تو مخور غم
ای بنده خانزاده عشق

از کوی تو بوی عطر آید
بر خیز که عید فطر آید


تا یار ز در نیاید امشب
ای کاش سحر نیاید امشب

بیرون نروم زمیهمانی
تا یار ز در نیاید امشب

امضا نشود کتاب ما تا
از یار خبر نیاید امشب

این سی شب و روز ما نه ارزد
تا او به نظر نیاید امشب

در دام فراغ جان سپارم
آن ماه اگر نیاید امشب

از کوی تو بوی عطر آید
بر خیز که عید فطر آید


خواهم ملکت شوم نگارا
گرد فدکت شوم نگارا

کی گل کنی ای شقایق عشق؟
تا شاپرکت شوم نگارا

بر دوش نسیم صبحگاهی
چون قاصدکت شوم نگارا

هنگام نماز عید بند
تحت الهنکت شوم نگارا

بر گرد حریم تو به پرواز
مثل ملکت شوم نگارا

از کوی تو بوی عطر آمد
بر خیز که عید فطر آمد


امسال به قیمتم بیفزای
بر عشق و ارادتم بیفزای

جبرئیل گسیل خدمتم کن
بر شوق ولایتم بیافزای

پر سوخته از شرار عشقم
سوزی به حرارتم بیفزای

انفاس مرا محمدی کن
بر بار رسالتم بیفزای

از نور علی منورم کن
بر نور هدایتم بیفزای

از کوی تو بوی عطر آمد
بر خیز که عید فطر آمد


هو کش که ترانه ای بسازم
از ناله زبانه ای بسازم

در دوره پر فراق عصیان
با اشک شبانه ای بسازم

ای دوست کنار خانه تو
اذنم بده خانه ای بسازم

بر بام حریم عشقت ای یار
بگذار که لانه ای بسازم

یک بوسه دهی اگر بر این دل
باران ز زمانه ای بسازم

از کوی تو بوی عطر آمد
بر خیز که عید فطر آمد


 

کلمات کلیدی :

 



موضوعات مرتبط: امام زمان(عج) - مناسبت هاعید سعید فطر
[ 30 / 5 / 1391 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]
صفحه قبل 1 صفحه بعد