مناجات
خالق من! سید و مولای من!
بسته به زنجیـر گنه، پای من
نیست حضور تو دگر جای من
اگـرنبخشی تو مرا وای من! الهی العفو الهی العفو
لحظه بـه لحظه گنـه اندوختم
در شـرر آتـش خــود سـوختم
چشم به لطف و کرمت دوختم
نقش گنه مانده به سیمای من الهی العفو الهی العفو
مرا به اخلاص پیمبـر ببخش
به اشک صدیقۀ اطهر ببخش
به لیـله المبیت حیـدر ببخش
علی بود رهبرو مولای من الهی العفو الهی العفو
غرق گناهم تـو ثـوابم بده
کرم کـن و باز جـوابم بده
شفا بر این قلب خرابم بده
داور من! خالق یکتای من! الهی العفو الهی العفو
بار خدا! من کـه بـه تاب و تبم
نـام حسیـن تـو بـود بــر لبـم
گریـهکـن فاطمــه و زینبــم
کاین همه سوز است به آوای من الهی العفو الهی العفو
به دسـت عبـاس دلاور ببخش
به زخمهـای علـیاکبر ببخش
به خون حلق علیاصغر ببخش
عفو توو جرم وخطاهای من الهی العفو الهی العفو
اشک غـم و زمزمـه آوردهام
گرچه گنـه این همه آوردهام
محبــت فــاطمــه آوردهام
نیست جز این حاصل فردای من الهی العفو الهی العفو
نیست بـه جز بـار گنه، توشهام
اگر به کف نمانده یک خوشهام
عـاشق آن مـزار ششگوشـهام
از تو همین است تمنای من الهی العفو الهی العفو
استاد سازگار
نظرات شما عزیزان:
موضوعات مرتبط: مناجات با خدا
برچسبها: اشعار مناجاتیمهدی وحیدی