اشعار شهادت امام سجاد (علیه السلام)

آقا چه شد که روی تو در آفتاب سوخت؟
هر وقت خورد بر لب خشک تو ؛ آب ،سوخت

آقا چه شد که خیمه ات آتش گرفته بود؟
در بین شعله های جهنم کتاب سوخت

پای تو را به ناقه ی رم کرده بست شمر
از کربلا به کوفه تنت زین عذاب سوخت

در گیر و دار رد شدن همسرت ز شام
آتش سراغ معجرش آمد نقاب سوخت

رجاله ها بصورتتان سنگ میزدند
از طعنه های شهر دلت دلت بی حساب سوخت

برروی زخم گردن تو مرهمی نبود
وقتی که از حرارت سرب مذاب سوخت

دیدی چگونه چوب به لبهای عشق خورد؟
دیدی چگونه از غم این سر رباب سوخت؟

یعقوب دل شکسته چهل سال آزگار
چشمت به یاد روضه بزم شراب سوخت

گفتم رباب و روز و شبم رنگ غم گرفت
 "بس کن رباب"عمه سادات دم گرفت 

سید پوریا هاشمی

***********************


مثل من هیچکس در این عالم؛ وسط شعله‌ها امام نشد
 در شروع امامتش چون من؛ این‌قَدَر دورش ازدحام نشد

لشکری از مغیره می‌آمد، خیمه‌ غارت شد و در آتش ‌سوخت
 غیر زهرا به هیچ معصومی این‌قَدَر گرم احترام نشد

روضه از این شدیدتر هم هست: لحظه‌ای که حسین یاری خواست
 و علی بود اسم من اما... خواستم پا شوم ز جام، ... نشد

به لب تشنه‌ی علی‌اصغر، به لب تیز ذوالفقار قسم
 تا به امروز هیچ شمشیری؛ این‌قَدَر تشنه در نیام نشد

رفتن شاهزاده‌ای چون من به اسیری به یک طرف، اما
 در سفر این‌قَدَر غُل و زنجیر؛ گردن  بنده و غلام نشد

تلّ و گودال و نعل و علقمه ...آه ! ذوالجناح و لب و گلو... انگار
 مثل زینب کسی دلش این‌قدر؛ خون ز تکرار حرف لام نشد

آه! زینب کجا و بزم یزید، او کجا و جواب ابن زیاد
 باز هم صد هزار مرتبه شکر اینکه با شمر هم‌کلام نشد

این چهل سال گریه‌ام شاید از همان روز اربعین باشد
 هر قدر عمّه سعی کرد صبور به حسینش کند سلام نشد

دیدم از زیر چادرش زینب گفت طوری که نشنود عباس
 رنج‌ها دیده‌ام حسین ! اما؛ هیچ جایی شبیه شام نشد

چه مسلمانی عجیبی بود که در آن بر عیال پیغمبر
 نان و خرما حلال بود اما سنگ‌انداختن حرام نشد

غل و زنجیر و رشته  بر گردن، یک نفس  باده‌ی بلا را من
 سرکشیدم تمام، اما شکر !  سفر عشق ناتمام نشد

قاسم صرافان

***********************


سی سال و اندی میشود درتاب و در تب
سی سال و اندی میشود میسوزی هرشب
سی سال و اندی میشود می باری آقا
پای غزل مرثیه های عمه زینب

**

آهت دلیل بغض دل های تپنده ست
گفتی مرو بابا ، سنان تیغش برنده ست
چه گریه بازاری شده در خانه ی تو
کافی ست آقا روضه هایتان کشنده ست

**

بهتر نبيني گوشواره بين گوشي
بهتر همان كه تا ابد آبي ننوشي
اين ضجه آخر كار دستت ميدهد پس
بهتر همان كه پيرهن ديگر نپوشي

**

زل ميزني گاهي بسوي گاهواره
گاهي بسوي مشك آبي پاره پاره
بر سر مي اندازي عبا و آه از نو...
دق ميدهد آخر تو را يك شيرخواره

**

 بعد از قضایای ته گودال آقا
يادت مي آيد غارت اموال آقا
وقتي كه ياد عصر عاشورا مي افتي
حق داري آخر ميروي از حال آقا

**

لبخند شمر بی حیا یادت نرفته
سرهای روی نیزه ها یادت نرفته
شاید که از خاطر بری کرببلا را
اما دم دروازه را یادت نرفته

**

هرشب ز چشمان کبود لاله گفتی
از ارث آن بانوی هجده ساله گفتی
از آن شب بارانی کنج خرابه
از دردسرهای زن غساله گفتی

**

زخمی سال شصت و یک ! شيخ البكايي
با تک تک مرثیه هایم آشنایی
اي يادگار روز عاشورا همين بس
هفتاد و چندمین شهید کربلایی

 

علیرضا خاکساری



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







موضوعات مرتبط: امام سجاد(ع) - شهادت

برچسب‌ها: اشعار شهادت امام سجاد (علیه السلام)
[ 27 / 8 / 1393 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]