اشعار وداع با ماه مبارک رمضان
فرصت خوب رهـايي شد تمام
ماه عشق و آشتي ماه صيــام
سـي شب ماه خدا پايان رسيد
ماه شــوال المکـرم شد پديد
رفت ديگر يا عـلي و ياعظيـم
خواندن سي جـزء قرآن کريم
نغمه ي اغفرلنــا و ارحم لنـا
وقت افــطار و دعـاي ربنــا
الوداع اي نغمـه هاي دلپـذير
الوداع اي افتتــاح و اي مجير
الوداع ادخل علي اهل القبـور
الوداع اي جلوه ي شور و شعور
الوداع شبهاي تقدير و قضــا
الوداع محراب و اشـگ مرتضي
رفت شبهاي پر از سوز ســحر
ليله القــــدر دل افروز سحر
بزم افطار و سـحر برچيده شد
تا هلال عيـد پاکـان ديده شد
الوداع اي اشگ چشمـان علي
الوداع اي نان و هميــان علي
بر همه لطف خدا امــداد کرد
ذره اي هم شامل (مقداد) کرد
**********************
سي سحر نه، که بيست-سي رمضان، رفت و مهمان ماه ها نشديم
دست ابليس بسته بود امّا، نقره داغ گناه ها نشديم
آه از زشتي عمل هامان، آخ از تلخي عسل هامان
دوري راه را شنيديم و مرد اين کوره راه ها نشديم
فيلم ها، صحنه هاي مسئله دار، و قنا ربّنا عذابَ النّار
شرم را ماهواره ها بردند، سر به زير نگاه ها نشديم؟
رو سپيدان سياه تر از پيش، تيره ها رو سپيدتر از قبل
قلب هم رنگ اين جماعت شد، حامي رو سياه ها نشديم
سينه لبريز شرک هاي خفي ست، پول و پست و مقام بت شده اند
خورد سرها به سنگ گور افسوس، بنده ي «لا إله»ها نشديم
چاله و چاه را نفهميديم، راه و بيراه را نفهميديم
کوه را کاه را نفهميديم، زخمي اشتباه ها نشديم
آسمان عاق مي کند ما را، بس که کفران خلق را ديده است
بال و پرهاي توبه بگشاييد، تا زمين گير «آه» ها نشديم
**********************
خداحافظ اي بهار دلم، اي دعاي سحر، اي ابو حمزه
خداحافظ اي رفيق دلم، مي روي ز برم، با چنين غمزه
خداحافظ افتتاح سحر، اي مجير سحر، گريه شب ها
خداحافظ جوشن تقوي، مونس دل ها هديه زهرا
همه هستم رفته از دستم، اميد دل را به تو بستم
اي خدا العفو، اي خدا العفو
اگر رفتي اي مه رمضان، همره شهدا، محضر داور
مبر اي ماه آبروي مرا، جان آل عبا، پيش پيغمبر
مکن شکوه از معاصي من، روح عاصي من در بر حيدر
مکن شرم و روسياهي من آشکارا بر ديده کوثر
نما اي مه آبرو داري، که داري با من سرِ ياري
اي خدا العفو، اي خدا العفو
سحر خيزان کو مه رمضان سايه سرمان همنشين ما
چه شد اي هم سفره سحرم سوز آه و دل آتشين ما
ندانستم قدر قدر تو را اي عطاي خدا اي مه خوبان
مبر با خود سوز و آه و دعا، شور و حال مرا در شب هجران
به تاب و تب عادتم دادي، به اشک شب عادتم دادي
اي خدا العفو، اي خدا العفو
کنون که تو مي روي ز برم اي تو تاج سرم اي حبيب من
نما عهدي بر دل و جگرم، چشم و روي تَرَم، اي طبيب من
شب عيد و دست خالي من، خسته بالي من شوق هر عهدي
مرا فرما با امام هدي همچنان شهدا ياور مهدي
منو هجر صاحب اين ماه، تو و ياري در تمام راه
اي خدا العفو، اي خدا العفو
مرا کردي همنشين خدا، اي مَه شهدا، اي مَه رحمت
نشان دادي در ميان دعا، جلوه سعدا با همه عزت
مرا بردي گه به کرب وبلا، گه مدينه و يا کوچه نيلي
گهي خواندي روضه پهلو از غم بازو يا غم سيلي
بيا و کار خدايي کن، مرا ديگر کربلايي کن
نينوايي کن، نينوايي کن
**********************
حيف که از دست ما ماه خدا ميرود
ماه مناجات و نور، ماه دعا ميرود
ماه سحر خيزي اهل صفا ميرود
ماه وصال علي، ماه ولا ميرود
ماه خدا رفت رفت، جلوه بدرش به خير
زمزمـههاي شب و ليله قدرش به خير
بود به روي خدا، چشم تماشاي ما
خواندن جوشن کبير، صوت دلآراي ما
هر شب و هر روز بود، بزم خدا جاي ما
زمـزم? افتتاح، سـر زد از آواي مـا
حيف که مانند برق، اين مه معبود رفت
ديـر ز راه آمد و، خنده زد و زود رفت
ماه خداوند رفت، ماند به دل آه ما
دست خداوندگار بود به همراه ما
نور به افلاک داد، ذکر هو الله ما
ذکر هو اللهِ ما، اشک سحرگاه ما
نـاله العفو مـا از رمضان دل ربود
گاه دعاي سحر، گاه ابوحمزه بود
زآينه دل گرفت ماه خداوند، زنگ
سلسله زلف وصل، بود سحرها به چنگ
عبد خدا بود و صلح، ديو هوي بود و جنگ
يافت ز خون علي صورت اين ماه، رنگ
محفل قرب خدا کوي علي بود و بس
روي جميل خدا روي علي بود و بس
کيست علي؟ کيست؟ کيست؟ سرّ مگوي خدا
آن کـه هيـاهوي اوست، معني هـوي خـدا
دست و زبان گوش و چشم روي نکوي خدا
داشته شصت و سه سال، ديده به سوي خدا
نور به او متکي، خلق به او زنده بود
عالم و آدم نبود، او به خدا بنده بود
ارض و سماوات را در همگان يک علي است
هم به مکان يک علي، هم به زمان يک علي است
هم به جهان يک علي، هم به جنان يک علي است
بلکه خداوند را در دو جهان يک علي است
قادر منان يکي است، خالق داور يکي است
بعـد خداونـدگار، احمد و حيـدر يکي است
حاصل لوح و قلم، نام علي بود و بود
نقش وجود و عدم، نام علي بود و بود
بعد خدا دم به دم، نام علي بود و بود
ذکر خداوند هم نام علي بود و بود
مدح علي هم همان مدح محمّد بوَد
احمـد حيـدر بـود حيـدر احمد بوَد
علي به نص صريح، نفس پيمبر بود
علي کنـار نبي، ساقي کوثر بود
علي تمام نماز، نه بلکه برتر بود
نمـاز بي مهر او، گنـاه اکبـر بود
عبد مؤيد علي است، جمال سرمد علي است
نه، جان پيغمبر است، تمام احمد علي است
اين دو ز صبح ازل، کنار هم زيستند
جدا ز هم تا ابد، نبوده و نيستند
خداي داند فقط که بوده و کيستند
که بوده و کيستند؟ چه بوده و چيستند؟
دو نـاشناس وجـود دو نـور غيب و شهود
به هر دو از حق سلام به هر دو از ما درود
علي است آقاي من، علي است مولاي من
علي است دنياي من علي است عقباي من
جحيم با مهر اوست، جنت اعلاي من
اگر رَوَم در بهشت، سواي او، واي من
مرده بُدم با دمي زنده شدم از دمش
«ميثمم» و ميدهم جان به ره ميثمش
غلامرضا سازگار
نظرات شما عزیزان:
موضوعات مرتبط: وداع با ماه مبارک
برچسبها: اشعار وداع با ماه مبارک رمضان