اشعار شهادت حضرت زینب (علیهاسلام)
ای وجودت تمامِ ثارالله
وی علمدار بام ثارالله
پایدار همیشۀ توحید
پاسدار قیام ثارالله
به تو دین متکی است تا محشر
از تـو پاینده نام ثارالله
به قیام حسینگونۀ تو
تا قیامت سلام ثارالله
هر کلام تو یک حماسۀ خون
هـر نفس یک پیام ثارالله
همره و هممـرام و همسنگر
همدم و همکلام ثارالله
ذوالفقارِ زبان تـو در کام
تیغ حق در نیام ثارالله
نام تو، وصف تو، فضیلت تو
سخنِ صبح و شام ثارالله
دل نـورانی تو از آغاز
بــود بیتالحرام ثـارالله
چون تو خواندی خطابه، خونِ گلو
گشت شیرین به کام ثارالله
صحبتت: چشمههای علم علی
حــرمتت: احتــرام ثـارالله
بی تو دین را بقا نبود، نبود
کربلا کربلا نبـود، نبود
**
صبر یک قطره و تـو دریایی
حلم یک لالـه و تـو صحرایی
بعد حیدر تو حیدری به سخن
بعد زهرا فقـط تو زهرایی
هاجر دو ذبیحِ خفته به خون
مریم هیجده مسیحایی
قیمت اشک توست خون حسین
بلکه خود یک حسینِ تنهایی
قهرمان، شیرزن تو را خوانم؟
بـه خدا فوق فوق اینهایی
علم یک آیه و تویـی قرآن
علم یک صورت و تو معنایی
پـدرت زینـتِ تمـام وجـود
تو که هستیِّ زیب بابایی
برده دل از حسین، یک نگهت
بسکه در چشم او دلآرایی
مادر زهد و عصمت و تقـوا
دختر قدر و نور و طاهایی
فاتح کربلا و کوفه و شام
صاحب خطبههـای غرایـی
هر بلایی به چشم تو زیباست
خود به چشم خدا چه زیبایی
شهدا از تو زنـدگی دارند
انبیا هم بـه تو بدهکارند
**
تو ز تجلیل برتری زینب
تو هماننـد مادری زینب
تا صدایت به کوفه گشت بلند
همه گفتند حیدری زینب
باعث سرفرازی اسلام
با سرِ شش برادری زینب
جز امامت که هست خاص حسین
بـا امـامت برابری زینب
منجـی چارمیـن ولـیّ خـدا
در کنـار بـرادری زینب
به خدا غیر چارده معصوم
از همه مردها سری زینب
همچنان از خطابهات پیداست
که تو زهرای دیگری زینب
دخت زهرا، ولی کدامین دخت
دختِ اسلامْپروری زینب
بلکه همـراه مـادرت زهـرا
مــادرِ اهل محشری زینب
تــو بــه نخــل امیــدِ ثــارالله
ریشه و شاخه و بری زینب
خلق را سر به سر در آن صحرا
ذکر یا زینب است و یا زهرا
لب خود تا به خطبه وا کردی
بـااللَّه اعجـازِ مرتضـی کردی
**
کوفـه شـد کربلای دیگر تو
شام را هم تـو کربلا کردی
تو به یک خطبه، حقّ و باطل را
تـا قیـامت ز هـم جـدا کردی
مثـل مـادر برای یاری دین
بارهـا خـویش را فــدا کردی
جان به کف داشته چهلمنزل
بـه امــام خــود اقتـدا کردی
در قنوت نماز شب به حسین
اشک افشانـدی و دعـا کردی
دستهـای یزید را بستی
نهضت شام را بپا کـردی
بـا نگـاه حسیـن از دل طشت
چشم خود بستی و حیا کردی
تو بـه گـودال شکرهـا گفتی
تو کـه تقـدیر از خـدا کردی
چه کشیدی مگر به بزم یزید
کـه گریبان خـود قبا کردی
لب و دندان و چوب و طشت و شراب؟
از چه رو آسمان نـگشت خراب؟
**
نفست جـانِ سیدالشهداست
روح و ریحان سیدالشهداست
قامتت در ریاض رضوان هم
سرو بستان سیدالشهداست
خطبههای همیشـه زندۀ تو
متن قرآن سیـدالشهداست
از سر نیزهها به زخم سرت
چشم گریان سیدالشهداست
عضو عضو تو ای همه توحید
پر ز ایمـان سیـدالشهداست
میتوان در مقام و وصف تو گفت
آنچه در شأن سیدالشهداست
در ثنـایت به نیزه در حرکت
لب عطشـان سیدالشهداست
نامۀ عاشقانهات بــه خـدا
جسم عریان سیدالشهداست
تا زمین و زمان به امر خدا
تحت فرمان سیدالشهداست-
-نـام تـو، مدح تو، فضائل تو
ذکر یاران سیدالشهداست
از خـداوندگار و خلق مدام
به تو و صبر تو، سلام سلام
**
سرفرازی که شد خمیده، تویی
وارث مادر شهیده تویی
آنکه خورشیدِ خفته در خون را
شسته با اشک هر دو دیده تویی
آنکـه بــا تیـغ نطق حیدریاش
پــردۀ خصــم را دریـده تویی
آنکــه هــر تلخـیِ مصیبت را
شهد جان کرده و چشیده تویی
آنکــه بهــر بقــای عـاشورا
یک جهان شورآفریـده تویـی
آنکه زخم درون و زخم سـرش
آسمان را به خون کشیده تویی
باعبانی کــه لالههایش را
دست گلچین به تیغ چیده تویی
زائری کز هـزار و نهصـد زخم
پاسخ خـویش را شنیـده تویی
آسمانی که بیستاره شده
مهر و ماهش به خون طپیده تویی
آفتابی که گشته چل منزل
دور هجده سرِ بریده تویـی
ذکر سرها هماره بود به لب
السلام علیکِ یا زینب
**
سالها تـا ابد هِـزارۀ توست
روزها روز یادوارۀ تــوست
کوفه و شام بعد عــاشورا
شاهد نهضـت دوبــارۀ تــوست
همچنان بغـض در گلــو مانــده
نفس کوفـه با اشارۀ تـوست
این تن گوشـوار عرش خداست
یا تو عرشی و گوشـوارۀ تـوست؟
سنگ قعـر جهنّمش خــوانند
دل هر کس که بـیشرارۀ توست
این بوَد حلق چاک چاک حسین
یا همان قلب پارهپـارۀ تـوست؟
اشــک شبهــای آسمانـیها
خون هفتاد و دو ستارۀ توست
نظـر لطف تو، بـه گریۀ ماست
اشک شرمنـده از نظارۀ توست
همــه بیچارهایم و چــارۀ مـا
نظر رحمت همارۀ تـوست
چشم مـا در مصیبت تـو گریست
گر پسندی تو، بهتر از این چیست؟
**
به خداوندی خدا سوگند
به امامـان جدا جدا سوگند
به محمّد، به فاطمه، بـه علی
به تمامــیّ انبیــا ســوگند
به حسینی که تشنه لب، او را
سـر بریدنـد از قفـا سـوگند
بـه دو دست بریدۀ عباس
که جدا شد به کربلا سوگند
به همان سینۀ شکسته که گشت
از سـم اسب، توتیـا سـوگند
به همان طایری که با دمِ تیر
ذبـح گردیـد در هـوا سوگند
به یتیمی که چون خیام حسین
سـوخت دامانش از جفـا سـوگند
به خروش تو و به خون حسین
به دو دریای اشک مـا سوگند
به حسین و بـه ظهـر عاشورا
به نواهای نینوا سوگند
به خدایی که بود و باشد و هست
بـی تو اسـلام رفته بود از دست
غلامرضا سازگار
نظرات شما عزیزان:
موضوعات مرتبط: حضرت زینب(س) - شهادت
برچسبها: اشعار شهادت حضرت زینب (علیهاسلام) مهدی وحیدی