اشعار ایام شهادت بی بی
نيمه شب است و مانده علي که چه ها کند
بايد بساط غسل کسي را به پا کند
حيدر بنا نداشت که بي فاطمه شود
اما بناست خانه قبري به پا کند
با گريه کار غسل خودش را شروع کرد
بايد که مثل شمع نبايد صدا کند
بعد از سه ماه روز زدن و رو نديدنش
وقتش رسيده فاطمه را رو نما کند
هر عضو شستشوش يکي را ز هوش برد
مانده علي چه با جگر بچه ها کند
دستش کجا رسيد که دادش بلند شد
مجبور شد که کار خودش را رها کند
مانده که گرم شستن زخم تنش شود
يا فکر جابجا شدن دنده را کند
زهرا چه راحت است و علي پر جراحت است
دنيا نخواست با جگرش خوب تا کند
مسعود اصلاني
*********************
امشب خدا هم از محنت گريه مي کند
با مرتضي کنار تنت گريه مي کند
هنگام غسل دادن تو چشم همسرت
با خون زير پيرهنت گريه مي کند
گاهي براي غربت و تنهايي خودش
گاهي براي سوختنت گريه مي کند
امشب بگو چه مي گذرد بر دل کفن ؟
وقتي لباس ، بر بدنت گريه مي کند
از سوز گريه هاي غريبان? علي
آهسته گوشه اي حسنت گريه مي کند
زينب تمام غصّ? خود را ز ياد برد
از بس حسين بي کفنت گريه مي کند
محسن مهدوي
*********************
چشم مهتاب گريه مي کرد و
نيمه شب آب گريه مي کرد و
در طواف شکسته پهلويي
مثل گرداب گريه مي کرد و
غسل مي کرد هر چقدر آن شب
باز خوناب گريه مي کرد و
گريه ها گر چه بي صدا بودند
دل بي تاب گريه مي کرد و
ماه قدش خميده بود و با
آفتاب گريه مي کرد و
مادري پا به پاي طفلانش
باز در خواب گريه مي کرد و ...
هر که با چشم تر زمين مي خورد
کوه هم با کمر زمين مي خورد
داشت سلمان مي آمد از خانه
که سر هر گذر زمين مي خورد
کودکي نيز پشت يک تابوت
پشت پاي پدر زمين مي خورد
که به داد دل علي برسد
گاه گاهي که بر زمين مي خورد
راه مي رفت با عصا اما
بين ديوار و در زمين مي خورد
رحمان نوازني
*******************
ياسي که شاخه اش به دو ضربه بريده شد
افتاد بر زمين و دوباره کشيده شد
آه از نهاد عرش خدا هم بلند شد
وقتي که غنچه با گل از اين باغ چيده شد
مادر که رفت پشت در خانه ايستاد
يک مرتبه صداي شکستن شنيده شد
شعله کشيد از درمان آتشي و بعد
اين روضه هاي کرب و بلا آفريده شد
از اين طرف که دست يد الله بسته شد
قد چو سرو مادر از آن سو خميده شد
هنگام بردن علي از آستان در
يک قطره خون به روي عبايش چکيده شد
دستي نوشت فاطمه چندي مريض شد
اما کسي نگفت که زهرا شهيده شد
طاقت مياوريد بگويم برايتان
هنگام غسل پهلوي مادر چه ديده شد؟
بازو کبود سينه کبود و بدن کبود
از فرط گريه چشم حسين و حسن کبود
مهدي نظري
******************
نظرات شما عزیزان:
موضوعات مرتبط: ایام شهادت
برچسبها: اشعار ایام شهادت بی بی مهدی وحیدی